آسمون...
يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ب.ظ
گری کن!!ای ابر پر بار زمستانی
گریه کن زین بیشتر،تا باغ را فردا بخندانی!
فریدون مشیری
از بارون های زمستونی بی وقت تو بهار،حالا که همه شکوفه ها و نوبهارانه های سر شاخه های درختان بیرون اومدن. این بارون با شدتش کلیشونو میریزه رو زمین
چقدر آسمون یک حرفه و بدون اینکه بخواد به حرفای ما مردم کاری داشته باشه راحت اشک میریزه اونم بزرگ بزرگ.راحت داد میزنه اونم بلند بلند بدون اینکه از خودش بپرسه این کودک پتو پیچ شدهٔ مسافر توی پارک میترسه یا نه
کاش میتونستم آسمون باشیم.
ببخشیم،بگیریم،یا کاری نداشته باشیم...
۹۵/۰۱/۲۹